دانستنیها

در این وبلاگ مقالات و خبرهای مفید قرار داده میشود

دانستنیها

در این وبلاگ مقالات و خبرهای مفید قرار داده میشود

منفورترین نمادهای شهری جهان

رابطه بین مردم یک شهر و نمادهای آن شهر گاهی پیچیده است ، اما وقتی گردشگران به منطقه ای می روند و یک مجسمه یا ‏نماد بزرگ و زیبا را می بینند فکر می کنند این بنا مهم بوده و مورد علاقه مردم آن منطقه نیز است. اما جالب است بدانید که ‏برخی از بناهایی که در سفرهایتان ممکن است با آنها روبه رو شوید و عکس بگیرید ، نمادهایی هستند که مردم شهر از آنها ‏متنفرند ، برخی از آنها در زمان دیکتاتورها ساخته شده و برخی ممکن است نماد نژادپرستی بوده باشد یا حتی برخی از آن افراد ‏از منفورین تاریخ باشند. ‏ این مطلب برگرفته از تور بالی است .

اگر رو به روی یکی از این هفت نماد شهری قرار گرفتید این داستان ها را به یاد بیاورید. ‏ ‏‏ ‏‏‏‏ ‏‏
‏1.‏ دره سقوط (‏Valley of the Fallen‏ ) – مادرید – اسپانیا ‏
‏ چهارمین مکان پربازدید در شهر مادرید اسپانیا صومعه ایست که در آن ژنرال فرانسیسکو فرانکو دفن شده است. برفراز این ‏صومعه در میان کوهها ، یک صلیب به ارتفاع 152 متر قرار گرفته است که از جنس سنگ می باشد و بر پایه آن بنای یادبود ‏‏40000 نفریست که در جنگ داخلی اسپانیا در سالهای 1930 کشته شدند. این بنای تاریخی بسیار پربازدید است اما برای محلی ها ‏داستان آن خیلی خوشایند نیست چرا که ژنرال فرانسیسکو فرانکو حکمران دیکتاتور اسپانیایی ها بوده ، او زندانیان سیاسی را ‏برای به تصویر کشیدن این بنا در میان کوهها به کار می گرفته است و این مساله اسپانیایی ها را بسیار خشمگین می کند چرا که ‏بسیاری از زندانیان حین ساختن این بنا جانشان را از دست دادند. تا به امروز محلی های این منطقه بارها سعی کرده اند تا این ‏بنای یادبود را از بین ببرند. ‏ ‏‏ ‏ ‏ ‏
2.‏ کاخ پارلمان – بخارست – رومانی ‏
ساختمان مجلس یا پارلمان بخارست از بزرگترین ساختمان های جهان به شمار می رود که در شب همانند جواهری می درخشد و ‏همیشه جمعیت زیادی را به سوی خود می خواند. اما وقتی خیلی ها میفهمند که دیکتاتور کمونیست آن دوره این کاخ را برای خود ‏ساخته بود از اطراف آن متفرق می شوند. هر چند رژیم کمونیست رومانی از سال 1989 برکنار شد اما ساکنین بخارست همچنان ‏با دیدن این کاخ هر روز آن را به یاد می آورند و خیلی دوست ندارند از این ساختمان بازدید شود. ‏‏ ‏ ‏
3.‏ مجسمه رنسانس آفریقایی (‏African Renaissance Monument‏ ) – داکار- سنگال ‏
‏‏‏ مجسمه رنسانس آفریقایی یک بنای 49 متری از جنس برنز است که به روی یکی از تپه های دوقلویی که با نام ‏Collines des ‎Mmelles‏ شناخته شده هستند در خارج از داکار سنگال ساخته شده است و بعنوان نماد روز ملی سنگال در 4 آوریل 2010 ‏رونمایی شده است. این نماد مخالفت های زیادی را بهمراه داشت چرا که بسیاری از مردم سنگال از هزینه های هنگفتی که برای ‏ساخت این مجسمه صرف شده بود ناراضی بودند ، این بنا 27 میلیون دلار هزینه در بر داشت . عده ای دیگر نیز به شکل این ‏مجسمه معترض بودند و معتقد بودند که این مجسمه نمایش ضعیفی از یک زن در جامعه دارد ( مجسمه مردی تنومند را به ‏تصویر کشیده است که کودکی را در دست دارد و زنی با اندامی ضعیف در پشت او قرار گرفته است). ‏ ‏ ‏
4.‏ فانوس کلمبوس (‏Columbus Lighthouse‏ ) – سانتو دومینگو استه – جمهوری دومینیکن ‏ ‏‏‏‎
این فانوس به منظور یادبود کریستف کلمب در سال 1986 – در پانصدمین سالگرد کشف آمریکا – ساخته شد. داستان های زیادی ‏از قرار گرفتن استخونهای کریستف کلمب در کلیسای داخل این بنای یادبود گفته می شود که خشم برخی را در بر داشته است. در ‏شب این فانوس نورهایی را از خود به بیرون ساتع می کند که شدت آن به قدری زیاد است که تا دوردست ها دیده می شود اما ‏مردم محلی این منطقه از وجود این نور ناراضی هستند و زمانی که برای اولین بار این نورپردازی صورت می گرفت تمامی ‏خانه های اطراف با بی برقی مواجه بودند. ‏ ‏ ‏
5.‏ مجسمه ناتان بدفورد فارست (‏Nathan Bedford Forrest Statue‏ ) – ممفیس ‏
شاید بتوان گفت این مجسمه در بین بقیه موارد لیست منفورترین است چرا که یادبود شخصیست که در تاریخ بعنوان یکی از ظالم ‏ترین افراد و شخصی که پایه گزار گروههای نژادپرستی بوده است از او یاد می شود. او پشتیبان برتری نژاد سفید نسبت به بقیه ‏نژادها بوده است و بیش از صدها سیاه پوست را قتل عام کرده است. بنابراین عجیب نیست کسی از مجسمه این فرد در شهرش ‏استقبال نکند. این مجسمه بارها به اشکال مختلف مورد اعتراض قرار گرفته است و برخی شعارهایی را به روی آن می نویسند. ‏سال گذشته شهردار ممفیس تصمیم گرفت تا این مجسمه را به فروش برساند اما همچنان در جای خود پابرجاست. ‏ ‏ ‏ ‏
6.‏ مجسمه پیتر کبیر ( ‏Peter the Great Statue‏ ) – مسکو ، روسیه ‏‏
این مجسمه یکی از ده مجسمه جهان می باشد که عنوان زشت ترین نماد را به خودشان اختصاص داده اند. این مجسمه 98 متری ‏در رودخانه مسکو و به منظور یادبود سیصد سالگی نیروی دریایی روسیه ساخته شده است. این مجسمه علاوه بر اینکه دهمین ‏مجسمه زشت جهان است بلکه هشتمین مجسمه بلند جهان نیز می باشد. مردم شهر مسکو نه تنها از این مجسمه بخاطر شمایل ‏زشتش بدشان می آید بلکه بخاطر اینکه پیتر کبیر پایتخت را از مسکو به سن پترزبورگ منتقل کرده بود نیز ناراحتند. ‏

در اکتبر سال 2010 ، مقامات شهر مسکو تصمیم گرفتند تا از شر این مجسمه خلاص شوند و پیشنهاد دادند تا این مجسمه به سن ‏پترزبورگ منتقل شود اما با مخالفت مواجه شد. ‏ ‏‏
7.‏ کوه راشمور (‏Mount Rushmore‏ ) – کیستوون – داکوتای جنوبی ‏‏‏‏‎‎
یادبود ملی کوه راش‌مُر یک پارک و یادبود ملی در ایالت داکوتای جنوبی در ایالات متحده آمریکا است. بر روی کوهی در این ‏مکان، چهره چهار تن از مشهورترین رئیسان جمهور آمریکا بر روی سنگ کوه در مقیاس بزرگ کنده کاری شده است. از راست ‏به چپ: آبراهام لینکلن، تئودور روزولت، توماس جفرسون، و جرج واشینگتن هستند. این یادبود که در سال ۱۹۲۵ میلادی ‏تأسیس گردید، بر روی زمین‌های سرخ‌پوستان قبیلهٔ لاکوتا قرار دارد و اعضای این قبیله از اینکه این یادبود در زمین هایی که ‏دولت از آنها گرفته است ساخته شده است ناراضی هستند. علاوه بر آن ، سرخ پوستانی که خود را اولین ساکنین آمریکا می دانند ‏نمی توانند مجسمه های یادبود اشخاصی از نژاد اروپایی را در منطقه خود ببینند و همیشه نسبت به آن معترضند.



مکان هایی که طولانی ترین نام ها را دارند‏!

در کنار نام های آشنا و شناخته شده ی شهرها و اماکن دیدنی گوناگون ، برخی مکان ها نام هایی عجیب و در عین حال طولانی ‏دارند که حتی شاید یک بار تلفظ و خواندن آنها نیز دشوار باشد. آیا نام این مکان ها را تا به حا شنیده اید؟ با ما در شناخت شهرها و ‏مکان هایی با طولانی ترین نام ها همراه باشید. ‏‏ این مطلب برگرفته از تور بالی است . ‏‏ ‏‏‏‏ ‏‏
‏5. ‏Tweebuffelsfontein‏
نامی که در بالا می بینید در حقیقت کوتاه شده ی کلمه ”‏Tweebuffelsmeteenskootmorsdoodgeskietfontein‏” است . ‏با 44 حرف ، این روستای کوچک در آفریقای جنوبی رکورد دارد طولانی ترین نام تک کلمه ای در کل آفریقا است که به دلیل ‏طولانی بودن آن ، از نام ‏Tweebuffelsfontein‏ در نقشه استفاده می شود. این نام که ریشه آفریقایی نیز دارد به معنای " ‏رودخانه ای که دو بوفالو با یک شلیک کشته شدند" می باشد. ‏ ‏ ‏ ‏ ‏ ‏ ‏
‏4. ‏Webster Lake‏ ‏
‏‏‏ نام اصلی دریاچه وبستر در حقیقت این است : ”‏Chargoggagoggmanchauggagoggchaubunagungamaugg‏”‏

نام این دریاچه که در ماساچوست قرار دارد ریشه در زبان سرخ پوستی دارد که معنای عجیبی نیز دارد " من سمت خودم ماهی ‏می گیرم ، تو هم سمت خودت ماهی می گیری ، کسی در وسط دریاچه ماهیگیری نمی کند " ‏

رودخانه وبستر 5.23 کیلومتر طول دارد و عرض آن نیز 1.8 متر است. ‏ ‏
‏3. ‏Llanfalrpwllgwyngyll
نام این روستا در جزیره ‏Welsh‏ طوریست که حتی کوتاه شده آن را نیز نمی توان خواند ! اما بد نیست بدانید که در اصل نام آن ‏‏”‏Llanfairpwllgwyngyllgogerychwyrndrobwllllantysiliogogogoch‏” است که با 58 حرف ، رکورد طولانی ترین نام ‏را در اروپا به خود اختصاص داده است. این نام طولانی در قرن نوزدهم توسط یک خیاط به این روستا داده شده است ، آنها تلاش ‏داشتند تا با قرار دادن نامی عجیب به روی این مکان توجه گردشگران منطقه را به این روستا جلب کنند.‏ ‏ ‏ ‏ ‏ ‏ ‏
‏2. ‏Taumata Mountain
کوه تائوماتا در مائوری نیوزلند دارای ارتفاعی 305 متر می باشد که اگر امروز نام آن تائوماتا نبود باید آن را " ‏‏”‏Taumatawhakatangihangakoauauotamateahaumaitawhitiure ‎haeaturipukakapikimaungahoronukupokaiwhenuakitanatahu‏” می خواندند. کوه تائوماتا در نیوزلند با این نام ‏اصیل 105 حرفی ، رکورد دارد طولانی ترین نام تک کلمه ای می باشد. هیچ فاصله ای بین این حروف وجود ندارد و این 105 ‏حرف در حقیقت یک کلمه هستند. ‏ ‏ ‏
‏1.‏ بانکوک ‏
شاید عجیب به نظر برسد اگر بگوییم بانکوک نیز نامی غیر از بانکوک داشته است. شهر بانکوک رکورد دارد طولانی ترین نام ‏در کتاب گینس است. نام تایلندی و قدیمی بانکوک این است : ‏

‏”‏Krung Thep Maha Nakhon Amon Rattanakosin Mahinthara Yuthaya Mahadilok Phop Noppharat ‎Ratchathani Burirom Udomratchaniwet Mahasathan Amon Piman Awatan Sathit Sakkathattiya ‎Witsanukam Prasit‏”‏

که معنای آن می شود : "شهر با شکوه فرشتگان ، شهر شکست ناپذیر خدایان بزرگ جاودان ، پایتخت نه سنگ قیمتی ، شهر ‏دلپذیر با تعداد زیادی کاخ سلطنتی ، خانه الهی ساخته شده توسط ‏Viśwákarman‏ به دستور ‏Indra‏ "‏ ‏ ‏ ‏ ‏ ‏



سرگذشت سفرعجیب مردی که 438 روز در دریا سرگردان بود

یک سفر ماهیگیری تبدیل به آزمونی وحشتناک برای سالوادور الوارنگا شد و او را ۴۳۸ روز تنها در مقابل دریا قرار داد.سالوادور۳۷ ساله قایق بدون سقف و کابین دوست داشت. قایقش باریک، سریع و همراه یک موتور بود. این مطلب برگرفته از تور بالی است .

این مرد که در مکزیک زندگی و ماهیگیری میکرد، در ۱۸نوامبر سال ۲۰۱۲ تصمیم گرفت ساعت ۱۰صبح به آب بزند و تا ۴ کار کند. به او هشدار داده بودند که طوفانی در نزدیکی است ولی او توجهی نکرد و با دستیار ۲۲ساله اش(کرودوبا) وارد اقیانوس شد. ساعت ۱ بود که طوفان حسابی به قایق حمله کرد و آن زمان بود که کوردوبا از سالوادور خواست که برگردند. سرعت پر شدن قایق از آب بیشتر از توان خالی کردن آن دو بود، پس آنها تور ماهیگیری را رها کردند و قایق را به سمت خانه هدایت کردند که ۶ساعت فاصله داشت. سالوادور سپس با رییسش تماس گرفت و موقعیت را به او گزارش داد. با آمدن صبح، سالوادور توانست کوه های درامتداد افق را تشخیص دهد و راهی را که به ساحل میرفت. تنها ۲۴کیلومتر با ساحل فاصله داشتند که موتور خاموش شد. هرکاری کردند موتور روشن نشد و موج ها قایق را به شدت تکان میداد. برای آخرین بار سالوادور در تلفن رادیوییش فریاد زد:" اگر میخواهید نجاتم بدهید همین حالا باید بیایید". ویلی، رییس سالوادور از آنطرف خط فریاد کشید: " داریم میاییم" و همان لحظه رادیو خاموش شد. موج ها قایق و سرنشینانش را دورتر و دورتر بردند. ۵روز قبل از آرام شدن طوفان، سالوادور و کرودوبا، ۴۵۰کیلومتر از ساحل دور شده بودند و تنها شانس نجات آنها دیده شدن توسط قایقی دیگر بود. ولی آنها دیده نمیشدند و قایق پایین و پایین تر میرفت. کرودوبا فکر میکرد به زودی میمیرند ولی سالوادور میگفت که گروه نجاتی آنها را پیدا خواهد کرد. خورشید در روزها حسابی آنها را میسوزاند و شبها مجبور بودند به هم بچسبند شاید کمی از سرمای بدنشان کاسته شود. گرسنگی و تشنگی دیگر برایشان تحمل کردنی نبود. "انقدر گرسنه بودم که ناخن هایم را میخوردم" سالوادور اینرا میگوید. بعد از چهار روز باران آمد و آنها لباسهایشان را پاره کردند و به عنوان کاسه برای آب استفاده کردند. بعد از بند آمدن باران، انها ۵گالن آب شیرین در بطری های پلاستیکی ای که از اقیانوس پیدا کرده بودند، ذخیره کردند.این ذخیره برای حداقل یک هفته شان بس بود.

بعد از ۱۱ روز و خوردن تنها ماهی استخوانی ای که با دست گرفته بودند، در شب صدایی شنیدند که صدای لاک پشت بود. آنها با ولع تمام لاک پشت را خوردند و از خونش برای رفع تشنگی شان استفاده کردند.ازان به بعد الوارنگا دنبال شکار لاک پشت بود ولی کرودوبا از خون لاک پشت حالش بد بود و گوشت انرا کم میخورد. سالوادور برای اینکه او را راضی کند از این گوشت بخورد، گوشت ها را لایه لایه میبرید، داخل آب شور اقیانوس میبرد تا طعم بگیرند و در نور خورشید روی جعبه ی موتور برشته میکرد. برای خوردن از استخوان های ماهی و لاک لاک پشت استفاده میکردند. بعد از چند ماه، دیگر سالوادور به زندگی روتینی دست پیدا کرده بود. قبل از ۵صبح بیدار میشد و منتظر طلوع خورشید میماند. بعد به تور ودام هایی که انداخته بود نگاه میکرد که ببیند در شب ماهی ای صید کرده است یا نه. سپس منتظر بیدار شدن کرودوبا میماند و گوشت را تقسیم میکردند. بعد از آن تمام روز را منتظر مینشستند.با اینکه آن دو مرد قبل از این سفر باهم غریبه بودند، در طول این روزها رابطه ی عمیقی بینشان شکل گرفت. باهم خیالپردازی میکردند و برای هم داستان میبافتند. کرودوبا از داخل یخدان قایق شعرهای زیبا میخواند. سالوادور میگوید:" گوش دادن به آوازهایش را خیلی دوست داشتم" در عصری که حدس میزدند شب عید باشد، درحال آماده کردن شام عید بودند. حالا دیگر غذایشان علاوه بر لاک پشت و ماهی، پرندگانی هم بود که روی قایق مینشستند. ناگهان کرودوبا فریاد زد: معده ام! و آب و حباب از دهانش بیرون ریخت. آنها پرنده ای که کرودوبا کمی از آنرا خورده بود شکافتند و داخلش یک مار سمی پیدا کردند. کرودوبا حالش خوب شد ولی اثرات روحی آن باقی ماند. او فکر میکرد دوباره این اتفاق برایش میفتد. برای همین هرروز کم غذاتر شد. در طول دو ماه بعد، کرودوبا بسیار لاغر شد. او ترجیح میداد داخل آب بمیرد تا از گرسنگی تلف شود. "خداحافظ چانچا" کرودوبا اسم مستعار سالوادور را گفت و آماده شد داخل آب پر از کوسه بپرد. ولی سالوادور او را گرفت، داخل یخدان کرد و روی دریچه نشست. او نمیخواست به کرودوبا اجازه دهد که به فکر مردن باشد.

سالوادور او را آرام کرد:" ما باید بجنگیم. باید زنده بمانیم تا داستانمان را تعریف کنیم" ولی نا امیدی تمام وجود کرودوبا را گرفته بود. چند روز بعد او گفت" دارم میمیرم" . سالوادور با ترس بسیار سعی کرد مانع مرگ هم سفرش شود ولی لحظاتی بعد، کرودوبا مرده بود. سالوادور برای دور کردن کرودوبا از آب، او را روی نیمکت قایق نشاند. او تا شش روز با مرده حرف میزد و سعی میکرد مرگ او را قبول نکند. بعد از شش روز تصمیم گرفت جنازه را به آب بیندازد. حالا دیگر او تنهای تنها در گستردگی اقیانوس گم شده بود. بعد از مرگ کرودوبا، سالوادور سعی میکرد خودش را مشغول کند. با شکار و تصور کردن لحظه ی نجاتش. او تصمیم گرفت شنا کردن را امتحان کند. برای اینکه از کوسه در امان باشد، ابتدا تعدادی پرنده را داخل آب می انداخت، اگر اتفاقی نمی افتاد خودش داخل آب میشد و شنا میکرد. وقتی ماهی های کوچک زیر قایقش کمی آشفته میشدند سریع به قایق برمیگشت. این شناهای کوتاه مدت و پراز استرس او را بسیار آرام میکرد. بیشترین چیزی که سالوادور را سرپا نگه میداشت فکر کردن به دختر چهارده ساله اش فاتیما بود. او هیچوقت پدر خوبی نبود و سالها بود که دخترش را ندیده بود. ولی از خدا میخواست شانس دوباره ای برای بهتر کردن رابطه اش با فاتیما به او بدهد.کشتی ای از دور دیده میشد. این کشتی به نزدیکی سالوادور رسید و او با تمام توان شروع به دست تکان دادن و فریاد زدن کرد. مردی از داخل کشتی برایش دست تکان داد. اورا دیده بودند! ولی خبری از کمک نشد. مسافران کشتی برایش دست تکان میدادند و فکر میکردند او به یک سفر تفریحی یک روزه آمده است!

آخرین شانس نجات سالوادور از بین رفته بود و او روحیه اش را باخت. حالا او هم مثل کرودوبا میلش را به غذا از دست داده بود. در طول مدت ۱۱ماه سفر او در دریا، سالوادور ۸هزار کیلومتر را با سرعتی کمتر از ۱کیلومتر بر ساعت، طی کرده بود. تنها لباسی که او را از خورشید حفظ میکرد، سویشرتی متعلق به کرودوبا بود. حالا دیگر او فکر میکرد باید ماه ها پیش میمرد. فکر میکرد شاید خدا میخواهد از طریق او پیامی به کسانی بدهد که میخواهند خودکشی کنند. او میگوید: من میتوانم به کسی که به خودکشی فکر میکند بگویم چه چیزی از تنها ماندن در دریا وحشتناک تر است؟"در ۳۰ ژانویه ۲۰۱۴، نارگیلی داخل آب افتاد و باران دید سالوادور را محدود کرد. او ناگهان یک جزیره دید. میخواست به سمت جزیره شنا کند که از کوسه ها ترسید. حدود نصف روز طول کشید تا با قایق به جزیره برسد. وقتی به ده کیلومتری جزیره رسید داخل آب پرید و اجازه داد موجها او را با خود ببرند. او میگوید:"کمی ماسه در دستم گرفته بودم. انگار که گنجی قیمتی است" او توسط یک زوج که به تنهایی در جزیره زندگی میکردند پیدا شد. آن جزیره از دورافتاده ترین نقاط زمین بود. نزدیکترین جا با فاصله ی ۵هزار کیلومتری، فیلیپین بود! بعد از یازده روز، حال الوارنگا درحدی خوب شده بود که بتواند به ال سالوادور، سفر کند. وقتی دخترش را دوباره دید، او را به سختی در آغوش گرفت و گفت:" میدانم من تو را بزرگ نکردم و تمام آن سالها از دست رفته است. ولی حالا اینجا هستم تا راهنمایی ات کنم. تا بهت یاد بدهم تا از اشتباه یاد بگیری."



گردشگری که طی 15 ماه به 180 کشور سفر کرده است

کسی دو پکول ‏‎(Cassie De Pecol)‎‏ ، یک دختر 27 ساله اهل واشنگتن است که تصمیم دارد سریع ترین زنی باشد که تمام 196 ‏کشور جهان را دیده است. او می خواهد نام خود را در رکوردهای گینس ثبت کند. ‏ این مطلب برگرفته از تور بالی است . ‏ ‏ ‏ ‏ ‏ ‏
"کسی" سفر خود را از جولای سال 2015 آغاز کرد و تا به امروز تقریبا به بخش عظیمی از هدفش رسیده است و فقط چند مقصد ‏دیگر باقی مانده تا او بتواند به این رکورد دست یابد. او در این سفر که 15 ماه طول کشیده است 254 پرواز را تجربه کرده است ‏و حالا فقط 45 روز دیگر تا انتهای سفرش فرصت دارد. ‏

او می گوید از 25 سالگی آرزوی سفر به دور دنیا را داشته است و از همان زمان چنین تصمیمی گرفته که به این آرزوی خود ‏برسد.او همچنین از علاقه خودش به دیدن کشورهای مختلف جهان صحبت می کند و می گوید : " من همیشه دوست داشتم بدانم ‏خارج از آمریکای شمالی چه شکلی است ؟ خاورمیانه واقعا کجاست و آیا شبیه به آنچه در اخبار می بینیم است ؟ آمازون چطور ؟ ‏من همیشه دوست داشتم از جای راحتی که در آن به سر می برم خارج شوم و کمی ناشناخته ها را تجربه کنم، این باعث می شود ‏دنیا را بهتر بشناسم. "‏ او در این سفرها تقریبا 198000 دلار هزینه کرده است ، هر چند در برخی مقاصد اسپانسرهایی نیز داشته است که به او کمک ‏کردند تا به هدفش برسد ، همین موجب شده تا "کسی" بتواند در چند هتل لوکس نظیر سیکس سنس و سیکرت بی اقامت کند. در ‏مقابل او نیز تصاویر این هتل های لوکس و سازگار با محیط زیست را در صفحه اینستاگرامش که بیش از 12000 فالور دارد ‏منتشر کرده است تا تبلیغاتی برای این هتل های مجلل و با کیفیت باشد.او به طور متوسط دو تا پنج روز را در هر کشور ‏میگذراند.‏

‏"کسی" درباره تجربیات سفر تنهایش بعنوان یک زن می گوید : "این تجربه خوبی ها و بدی هایی را داشته است.برخی مواقع در ‏موقعیت هایی قرار میگیرید که احساس ترس یا ناامنی می کنید ، در حالیکه اگر یک مرد تنها در همان موقعیت باشد چنین ‏احساسی نمی کند. در برخی جاها می بینید که می خواهند از شما سو استفاده کنند و یا پول بیشتری بگیرند چرا که فکر می کنند ‏چون زن هستی می توانند این کار را بکنند و من در چنین موقعیت هایی به آنها می گفتم که چه احساسی دارم و محل را ترک می ‏کردم. من امیدوارم بتوانم زنان و مردان جوان را به سفر کردن به دور دنیا ترغیب کنم و به آنها بگویم می توانند به اهدافشان ‏برسند ، بخصوص زنها ، چرا که بسیاری فکر می کنند چنین کارهایی فقط توسط مردها انجام شدنی است. "‏



حدس و گمان ها درباره صدای مرموز اقیانوس منجمد شمالی


اسکیموها و شکارچیان بومی یکی از مناطق دورافتاده در نوناووت کانادا به تازگی متوجه صدای عجیب، بوق مانند و زمزمه واری شده اند که از اعماق بستر اقیانوس منجمد شمالی شنیده می شود.

اسکیموها اولین گروهی بودند که به وجود این صدا پی بردند و نسبت به آن گلگی کردند زیرا به اعتقاد آنها این صدا باعث ترساندن آبزیانی می شود که معمولا شکار آن ها محسوب می شوند. این مطلب برگرفته از تور بالی است .

منطقه ای که این صداها از آن به گوش می رسد یکی از مناطق اصلی صید در فصل تابستان برای ماهیگیران به شمار می آید اما حالا وحشت ناشی از این صداهای غیرمتعارف موجی از نگرانی را برای آنها ایجاد کرده است.مقامات محلی زمانی متوجه این موضوع شدند که افراد شاکی با یک برنامه رادیویی تماس گرفته و نسبت به این صدای مرموز ابراز ناراحتی کردند. پس از آن ارتش کانادا وارد عمل شده و تلاش کرد با ارسال هواپیماهای تجسسی منبع این صدا را بیابد. با وجود اینکه هواپیماهای تجسسی این منطقه را با استفاده از حسگرهای چندگانه مورد بررسی دقیق قرار دادند، برای مثال برای 1.5 ساعت منطقه را مورد جستجوی صوتی قرار دادند، متوجه هیچ نوع ناهنجاری صوتی در این منطقه نشدند. ارتش کانادا پس از اینکه نتوانست صدای مرموز و منبع آن را ردیابی کند عملیات را متوقف کرد و قصد تکرار آن را نیز ندارد. با این همه مقامات محلی نوناووت اعلام کرده اند که هنوز در حال بررسی این صدای مرموز هستند. به گفته مقامات واضح است که صدا از بستر دریا ایجاد می شود، و این احتمال وجود دارد که منبع صدا تجهیزات اکتشافی معدنی یکی از شرکت های اکتشاف معدن باشد.

اما این فرضیه نیز توسط تنها شرکت معدن کاوی که در این منطقه فعال است رد شد و علاوه بر این مقامات نیز اعلام کردند هیچ مجوزی برای فعالیت های نقشه برداری از آب یا بستر دریا به شرکتی داده نشده است.احتمال دیگر دست داشتن گروه صلح سبز در ایجاد این صدای ناشناخته بود تا حیوانات را از چنگال شکارچیان فراری دهد که این گروه نیز چنین ادعایی را رد کرده است.


فروشگاهی عجیب برای حراج محتویات چمدان های گمشده در فرودگاه

احتمالا تاکنون فروشگاه های جالب و متفاوتی با طراحی های خاص دیده اید اما این فروشگاه واقع در "اسکاتسبرا"-آلاباما،آمریکا- یکی از منحصر به فردترین خرده فروشی ها در آمریکا و شاید دنیاست.

این فروشگاه 37 هزار متر مربعی مملو از لباس ،طلا و جواهر ،لوازم الکترونیکی و... است. این مطلب برگرفته از تور بالی است .

نکته جالب کالاها در این است که در حقیقت آنها وسیله ها و چمدان های به جا مانده مسافران هستند.

بر اساس این قانون در سال 1970 محتویات چمدانهای گم شده که تا 90 روز به دست صاحبش نرسیده در این فروشگاه با تخفیف های خوب به فروش برسد.

این فروشگاه روزانه بیش از 7 هزار وسیله دریافت می کند که آنها را در موارد پوشاک ،وسایل ورزشی ،الکترونیکی، موسیقی ،جواهرات طبقه بندی می کند.

از جالب ترین موارد پیدا شده الماس 5 قیراطی و دوربینی متعلق به سفینه فضایی(که البته متعلق به ناسا بود و به آن بازگردانده شد.) و ... بودند.