به موجب ماده 1133 قانون مدنی مرد می تواند با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق همسرش را بنماید که به آن درخواست طلاق مرد
میگویند ، البته وی باید قبل از اجرای صیغه طلاق حقوق قانونی همسرش را
پرداخت نماید. اما زن نیز میتواند به عنوان آخرین چاره برای رهایی از
زندگی مشقت بار و تحمل ناپذیر از دادگاه تقاضای طلاق نماید و دادگاه در
صورتی براساس درخواست زن حکم صادر میکند که زن بتواند با استناد به دلایلی
عسر و حرج خود را ثابت نماید و دادگاه آن را احراز نماید ، عسر و حرج یعنی
مشقت شدید که ادامه زندگی را برای زن غیرقابل تحمل میکند. به مقتضای
قاعده لاجرح طلاق از شکل انحصاری خارج و به زن نیز حق داده میشود که از
دادگاه تقاضای طلاق نماید.
در صورتی که یک سال از تاریخ انتشار
اولین آگهی بگذرد و آثاری از حیات غایب نرسد دادگاه حکم طلاق را صادر
میکند و ماده 1156 تصریح دارد: «زنی که شوهر او غایب مفقودالاثر بوده و
حاکم او را طلاق داده باشد، باید از تاریخ طلاق عده وفات نگاه دارد.»
چنانچه شوهر قبل از انتضاء مدت عده مراجعت نماید، حق رجوع به همسر مطلقه
خود را دارد ولی اگر مراجعه شوهر بعد از اتمام ایام عده زن باشد برای مرد
حق رجوع نیست
از موارد دیگر که زن حق دارد از دادگاه
تقاضای طلاق نماید همانطور که ذکر شد استنکاف زوج از پرداخت نفقه به زن می
باشد یا با اثبات تحقق شرط ضمن عقد در دادگاه با استفاده از وکالتی که از
مرد دارد می تواند خود را مطلقه نماید.یکی از مصادیق عسر و حرج که منظور
بحث حاضر است و زن میتواند به استناد عسر و حرج از دادگاه تقاضای طلاق
نماید ترک زندگی مشترک توسط زوج میباشد زیرا در صورتی که زوج زندگی مشترک
را ترک نماید نمیتواند تکالیفی را که در مقابل همسر خود دارد ایفا نماید و
زن به حالت «کالمعلقه» درمیآید که با کلام متین خدا و توصیه های دینی
مغایرت پیدا میکند.
در فرض غیبت زوج یا مجهولالمکان
بودن او و عدم دسترسی زوجه به نشانی و آدرس وی، زن میتواند به طرفیت
خوانده «مجهول المکان» دادخواست طلاق تقدیم نماید که دو راه را برای اخذ
طلاق میتواند انتخاب نماید:
با استناد به ماده 1029 قانون
مدنی که مقرر داشته است «هر گاه شخصی چهار سال تمام غایب مفقو دالاثر
باشد، زن او میتواند تقاضای طلاق کند، در این صورت با رعایت ماده ،1023
حاکم او را طلاق میدهد.»غایب مفقودالاثر کسی است که از غیبت او مدت
بالنسبه مدیدی گذشته و از او به هیچ وجه خبری نباشد. براساس ماده 1023
قانون مدنی دادگاه پس از تقدیم دادخواست طلاق از طرف زن در یکی از روزنامه
های کثیرالانتشار، سه دفعه متوالی به فاصله یک ماه آگهی میکند و اشخاصی را
که ممکن است اطلاعاتی راجع به غایب داشته باشند دعوت مینماید تا دادگاه
را از شرایط غایب مطلع نمایند.
چنانچه غیبت شوهر برای وی
ایجاد عسر و حرج کرده باشد و ادامه زندگی برای وی مشقت آور و زجرآور شده
باشد میتواند تقاضای طلاق نماید. زیرا نشوز صفتی است که میتواند بر زوج و
زوجه عارض شود و در صورتی که شوهر نتواند از انجام تکالیف زناشویی برآید
عنوان نشوز بر وی نیز صدق میکند و بلاتکلیفی زن ممکن است سلامت و بهداشت
روحی و روانی و به تبع آن سلامت جسمانی زن را تهدید کند و برای وی ایجاد
عسر و حرج نماید.
از نظر تشریفات رسیدگی زن به عنوان
«خواهان» موظف است نشانی دقیق خوانده را در دادخواست تعیین و اعلام نماید،
ولی در فرض فوق و عدم اطلاع زوجه از نشانی زوج، وی دادخواست طلاق را به
طرفیت خوانده «مجهول المکان» تقدیم می نماید یعنی در برگ دادخواست در ستون
خوانده عبارت «مجهول المکان» را قید و تقاضای ابلاغ وقت دادرسی از طریق
انتشار آگهی در روزنامه کثیرالانتشار را مینماید. (ماده 73 قانون آیین
دادرسی مدنی) که رسیدگی به این دادخواست رسیدگی غیابی (بدون حضور خوانده
درصورتی که به خوانده ابلاغ واقعی نشده باشد) و رأی صادره رأی غیابی محسوب
میشود.
(ماده 303 قانون آیین دادرسی مدنی)اما نکته ای که
حائز اهمیت است و ذهن قضات شریف را به خود مشغول میدارد، این است که طبق
تبصره 2 ماده 306 قانون آیین دادرسی مدنی «اجرای حکم غیابی منوط به معرفی
ضامن معتبر یا اخذ تأمین متناسب از محکوم له خواهد بود مگر اینکه دادنامه
یا اجرائیه به محکوم علیه غایب ابلاغ واقعی شده و نامبرده در مهلت مقرر از
تاریخ ابلاغ دادنامه واخواهی نکرده باشد.»
در مورد اجرای
احکام غیابی دادگاه خانواده اعم از طلاق، اجازه ازدواج مجدد، ازدواج به
دختر در صورت مضایقه ولی قهری (پدر و جد پدری) طبق مواد(1043 و 1044) قانون
مدنی _ نوع و میزان اخذ ضمانت چگونه خواهد بود و در صورت اخذ تأمین و
ضمانت، این ضمانت تا چه زمانی ادامه دارد؟در پاسخ به سۆال فوق باید
گفت:مقررات تبصره 2 ماده 306 قانون مذکور به کلیه احکام غیابی صادره از
دادگاههای عمومی اعم از مالی و غیرمالی تسری دارد.
صدور
احکام غیابی طلاق نیز مشمول حکم مزبور است لیکن باید در نظر داشت که مصلحت
نیست حکم غیابی طلاق قبل از ابلاغ واقعی و قطعیت اجرا شود زیرا ممکن است
بعداً فسخ شود و تالی فاسد داشته باشد، اجازه ازدواج به دختر در صورت
مضایقه ولی قهری (پدر و جد پدری) موضوع مواد (1043 و 1044) قانون مدنی نیز
چنانچه حکم دادگاه غیابی باشد با توجه به استدلالی که در مورد حکم طلاق
غیابی شد، مصلحت نیست که اجازه ازدواج غیابی به دختر باکره و قطعیت حکم
اجرا شود ، زیرا ممکن است بعداً فسخ شود. و تالی فاسد داشته باشدو در خصوص
ازدواج مجدد، مواد (1043 و 1044) قانون مدنی که در مورد ازدواج دختر باکره
میباشد به ازدواج مجدد مصداق پیدا نمیکند زیرا ازدواج مجدد نیاز به اذن
پدر و یا جد پدر ندارد و از شمول مواد فوق خارج است.
جمعه 3 دیماه سال 1395 ساعت 07:08 ب.ظ