دانستنیها

دانستنیها

در این وبلاگ مقالات و خبرهای مفید قرار داده میشود
دانستنیها

دانستنیها

در این وبلاگ مقالات و خبرهای مفید قرار داده میشود

گردشگری وحشت: مقاصد گردشگری تسخیر شده هند

رمز و راز پیچیده شده گرد مسائلی که حد دانش و فهم بشر از ادراک آنها خارج است، همواره ذهن او را معطوف به خود کرده و او را مجذوب خود می‌کنند. پس جای هیچ تعجبی نیست که چرا کارشناسان این حوزه اعلام می‌کنند که کشور هند در کنار زیبایی‌های پنهان و آشکار طبیعی، تاریخی و فرهنگی خود، به دلیل همان اسرار پنهان مانده، جذابیتی دیگر پیدا کرده است.واقعیت این است که در این کشور داستان‌های زیادی پیرامون کاخ‌های قدیمی و خاندان‌های پادشاهی ساکن آنها بر سر زبان‌ها است. داستان‌هایی در مورد دفینه‌های قدیمی و کلیدهایی که شما را به گنجینه‌های ارزشمند می‌رساند، داستان‌هایی در مورد مرگ‌های دردناکی که در این بناها رخ داده است. در مجموع و فارغ از بحث درستی یا افسانه‌ای بودن این قبیل داستان‌ها، آنها به بخشی از روح حاکم بر این ساختمان‌های قدیمی تبدیل شده‌اند، روحی که همیشه نیز طریق آرامش نپیموده و گاهی بی‌پروا، پنجه‌ی ترسناک خود را به قلب و روح انسان‌های مشتاق این جهان لبریز از افسانه، جادو و ترس می‌کشد.در کنار قصرهای قدیمی، قلعه‌های باستانی، سواحل و حتی یک دره در کشور هند با چنین تاریخچه دست به گریبان بوده و به نوعی به عنوان مکان‌هایی ترسناک و تسخیر شده معرفی می‌شوند.اگر شما هم جزو آن دسته از افرادید که دوست دارند صفحه به صفحه تاریخچه‌ی این مکان‌های مرموز را ورق زده و به حقایق مخفی شده از چشمان انسان پی ببرند یا شنیدن در مورد مسائل ماورالطبیعه باعث به جریان افتادن آدرنالین در جریان خون‌شان می‌شود، پس شما هم مانند بسیاری دیگر از گردشگران دنیای ترس و وحشتی هستید که دوست دارند سر از ناگفته‌ها درآورند.این مجموعه مطالب جدید از کشور هفتاد و دو ملت بی‌شک برای شمایی که از یکنواختی‌ها گریزانید و هیجان را جستجو می‌کنید، سرگرم کننده خواهد بود. پس در این کند و کاو در دنیایی که در دل خود جهانی جستجو نشده را پنهان کرده است، همراه ما باشید. این مطلب برگرفته از تور جیپور است .
قلعه‌ی بهانگار (Bhangharh)، عجبگار (Ajabgarh)، راجستان
شهر ارواح بهانگار یکی از ترسناک‌ترین مکان‌هایی است که ممکن است در تصور شما جایی را به خود اختصاص دهد و شاید در مورد این مکان ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که در واقع این شهر به عنوان تسخیر شده‌ترین مکان در این کشور معرفی شده و شناخته می‌شود. این شهر در کنار جنگلی معروف واقع شده است و به تدریج شاهد رشد روز افزون شمار بازدیدکنندگانی است که از اقصی نقاط جهان به بازدیدش می‌آیند.هر چند بسیاری از این بازدیدکنندگان نه به دلیل مسائل تاریخی، که بیشتر به خاطر مسائل ماورایی مشتاق دیدن این مکان هستند؛ اما نکته جالب اینکه به کسی اجازه داده نمی‌شود بعد از غروب خورشید به بازدید شهر برود. در حقیقت قوانین سفت و سختی در مورد خطرات این مکان بعد از غروب خورشید وضع شده است.اما مهم‌ترین داستانی که در مورد این شهر بر سر زبان‌ها است به داستان جادوگری بازمی‌گردد که عاشق شاهزاده خانمی محلی شد، پیوندی که از هیچ منظری امکان پذیر نبود. اما او که در هنر جادوی سیاه به مهارتی بالا دست پیدا کرده بود، تصمیم می‌گیرد که از افسونی استفاده کند تا شاهزاده را مجذوب خود کند. اما شاهزاده خانم به طریقی از این داستان مطلع شده و ترتیب کشته شدن جادوگر را می‌دهد. قبل از مرگ، جادوگر در واپسین نفس‌های خود این کاخ و ساکنانش را نفرین می‌کند.
به محض آن‌که شب دامن سیاه خود را بر سر این شهر می‌گستراند و تاریکی بر همه جا مستولی می‌شود، این ناحیه ظاهرا به دام آن جادوی سیاه کهن می‌افتد. در مورد این قلعه برنامه‌های تلویزیونی متعددی نیز ساخته شده است که به نوعی شایعات موجود پیرامون این مکان را مورد بررسی قرار داده‌اند. اما علی‌رغم این تاریخچه‌ی ترسناک، قلعه نظامی بهانگار یکی از جاذبه‌های گردشگری محبوب کشور هند است.
کولدهارا (Kuldhara)، راجستان
روستای «کولدارا» عموما به عنوان یک دهکده‌ی تسخیر شده به دست ارواح شناخته می‌شود که دست کم از ۱۸۰۰ تا کنون، خالی از سکنه بوده است. گفته می‌شود که طلسمی باستانی باعث شده است تا ساکنان این دهکده شب هنگام و برای همیشه ناپدید شوند.ظاهرا اجداد روستاییان حداقل از هفتصد سال قبل ساکن این دهکده بودند. این دهکده که اکنون به شکل خرابه‌ای درآمده است، نخستین بار در سال ۱۲۹۱ توسط برهمایی‌های «پالیوال» (Paliwal) بنیان نهاده شد که یکی از قبایل موفق آن دوران بوده و در زمینه‌ی معلومات کشاوری و تجارت با تجربه بودند.گفته می‌شود که در شبی در سال ۱۸۲۵، همه‌ی ساکنان این دهکده و نزدیک به ۸۳ دهکده‌ی کوچک اطراف در سیاهی شب ناپدید شدند. ظاهرا این رخداد بدون هیچ اطلاع رسانی قبلی و یکباره به وقوع پیوسته است.داستان‌های پیرامون این واقعه‌ی عجیب همگی ریشه در این داستان دارد. گفته می‌شود که فردی به نام «سلیم سینگ» که به نوعی مسئولیت اداره این منطقه را به عهده داشت، یکبار حین بازدید از این دهکده عاشق دختر زیبای کدخدا شده و از او درخواست ازدواج می‌کند. او در ادامه ساکنان روستا را تهدید می‌کند که اگر با این درخواست موافقت نکنند، مالیات آنها را چندین برابر خواهد کرد.کدخدا علی رغم این تهدید تصمیم می‌گیرد که همراه خانواده خود دهکده را ترک کرده و به جای دیگری مهاجرت کند. اما واقعیت این است که هیچ کس خروج او یا کس دیگری را ندیده است، فقط او، خانواده‌اش و دیگر ساکنان روستا خیلی ناگهانی ناپدید شدند.از طرف دیگر گفته می‌شود که ساکنان ظاهرا قبل از ناپدید شدن این دهکده را نفرین کرده‌اند، نفرینی که دامنگیر هر کس دیگری می‌شود که بخواهد بعد از آنها در این زمین‌ها ساکن شود و شاید همین مسئله باعث شده که این دهکده با گذشت این همه سال، همچنان خالی از سکنه باشد.