دانستنیها

دانستنیها

در این وبلاگ مقالات و خبرهای مفید قرار داده میشود
دانستنیها

دانستنیها

در این وبلاگ مقالات و خبرهای مفید قرار داده میشود

بهارانه ها تقدیم شما همیشه بهار. سال نو پرشگون باد

 

سلام به تمام دوستان خوبم       

امروز میخوام چند مطلب از تاریخچه نوروز برای شما بنویسم که خواندنش خالی از لطف نیست

(برگرفته از سایت پارس پلانت )

تاریخچه نوروز

طبق عقاید زرتشت، ماه فروردین ( اولین ماه تقویم شمسی ایرانیان) به فراوشی (سرزندگی) اشاره دارد که دنیای مادی را در آخرین روزهای سال دچار تحول می کند. بنابراین، زرتشتیان، ده روز را برای اینکه روح نیاکان خود را شاد کنند، گرامی می دارند ممکن است این سنت که، بعضی‏ها قبل از نوروز به گورستانها می‏روند، ریشه در این باور داشته باشد. قصه‏های دیگری در مورد مبدا نوروز نقل شده است. یک روایت این است که کیاخسرو، پسر پرویز بردینا، به تخت سلطنت نشست و ایرانشهر را به اوج شکوفایی خود رساند

روایت دیگر آنکه در این روز خاص (اول فروردین) ، جمشید، پادشاه پیشدادی، بر روی تخت طلایی نشسته بود در حالی‏که مردم او را روی شانه‏های خود حمل می‏کردند. آنها پرتوهای خورشید را بر روی پادشاه دیدند و آن روز را جشن گرفتند.

روایتی دیگر به سلیمان بر‏می‏گردد که حلقه خود را گم کرد و در نتیجه حکومت خود را از دست داد. بعد از اینکه چهل روز به دنبال آن گشت، حلقه خود را یافت و دوباره به حکومت رسید. از این رو، مردم در آن روز فریاد برآوردند که، نوروز (روز نو) آمده است

در زمانهای قدیم، جشن نوروز در اولین روز فروردین (۲۱ ژانویه) شروع می‏شد، ولی مشخص نیست که چند روز طول می‏کشیده ‏است. در بعضی از دربارهای سلطنتی جشن‏ها یک ماه ادامه داشت. مطابق برخی از اسناد، جشن عمومی نوروز تا پنجمین روز فروردین برپا می‏شد، و جشن خاص نوروز تا آخر ماه ادامه داشت. شاید بتوان گفت، در طی پنج روز اول فروردین جشن نوروز جنبه ملی و عمومی بود، در حالیکه طی باقیمانده ماه، هنگامی‏که پادشاهان مردم عادی را به دربار سلطنتی می‏پذیرفتند جنبه خصوصی و سلطنتی داشت .

نوروز در دوران هخامنشی و ساسانی

در دربار پادشاهان هخامنشی و ساسانی مراسم خاصی برگذار میگردید . نمایندگان 23 کشور «مستعمرات ایران و کشورهائیکه با ایران رابطه داشتند» بحضور شاه میرسیدند و هدایای دول متبوع خود را تقدیم میکردند . این هدایا بخش بزرگی از بودجه سالیانه کشور را تامین می نمود . کسروی در کتاب المحاسن و الاضداد در مورد تقدیم هدایا و نوع آن مینویسد : از هند : فیل ، شمشیر ، مشک و وسائل کشاورزی . از تبت و چین : مشک وعنبر ، ابریشم و رنگ . از سواحل رود سند : طاوس و طوطی . از دربار روم : فرش و پارچه های الوان ، جواهرات و مایحتاج سوارکاران ایرانی . از کشورهای همجوار و مصر : اسبهای زیبا و تیزرو ، گوسفند ، شتر ، آهو ، خروحشی و زرافه و سایر هدایای نقدی . تقدیم و نوع این هدایا در نقوش تخت جمشید بخوبی نشان داده شده است .

پیشینه کوتاه چهارشنبه سوری ¤¤



جشن سوری و یا آنچه ما امروز آن را چهار شنبه سوری میخوانیم ، جشنی است که مانند بیشتر جشن های ایرانی که به ستاره شناسی بستگی دارند مبدا همه حساب های علمی و تقویمی است . در آن روز در سال 1725 پ م زرتشت بزرگترین حساب گاه شماری جهان را نموده و کبیسه پدید آورده و تاریخ کهن را درست و منظم کرده است

بر خلاف بعضی از مناسبت ها این مناسبت سر منشا ای کهن و باستانی در تاریخ این آب و خاک دارد، و از اهمیتی به مراتب بالاتر از نوروز بر خوردار است. از این رو شاید از آنچه که بایسته این مناسبت تاریخی بوده کمتر به آن توجه شده! بر ماست که دست کم در مورد بعضی نکات برجسته آن بیشتر از آنچه تا حال میدانسته ایم بدانیم

جشن سوری تنها یک جشن ساده نیست ، جشن سوری یک یاد آوری از گوشه ای از تاریخ غرور آور این آب و خاک است


: یک اشاره
در کتاب تاریخ بخارا اشاره شده که منصور بن نوح از شاهان سامانی در نیمه اول سده چهارم هجری این جشن را برگزار میکند که موجب آتش سوزی در قصر او نیز میشود و چون امیر سدید منصور بن نوح به ملک بنشست اندر ماه شوال سال سیصد و پنجاه به جوی مولیان ، فرمود تا آن سرای ها را دیگر بار عمارت کردند و هر چه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند . آن گاه امیر سدید به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوری چنانکه عادت قدیم است ، آتشی عظیم افروختند . پاره ای آتش به جست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت و امیر سدید هم در شب به جوی مولیان رفت

آنچه از این بخش برداشت میشود این است که بطور یقین این جشن در سیصد و پنجاه هجری و در ماه شوال که مصادف با پایان سال شمسی بوده توسط یکی از شاهان سامانی در بخارا و جوی مولیان برگزار شده و آنجا که نگارنده به " عادت قدیم است" اشاره میکند مشخص میشود که این جشن از سالها و بلکه سده های پیش در ایران رایج بوده. اما هیچ اشاره ای به روز آن نشده ، یعنی شب چهارشنبه سوری

جشن سوری یا چهار شنبه سوری!؟ ¤¤

امروزه ما مردم ایران هر ساله به شکل های مختلف جشن چهار شنبه سوری را برگزار میکنیم ، در جای های ایران این جشن به صورت های مختلف برگزار میشود که نسبت به آنچه اصل آن بوده تفاوت های بسیاری دارد

در شهر های بزرگ به نظر می رسد که رسوم و آداب اصیل جشن سوری رو به فراموشیست و آنچه بدان تبدیل شده یک فستیوال جدید است که هیچ ربطی به اصل جشن سوری ندارد! البته باید یاد آور شد هنوز در شهرستان ها و شهر های کوچک و روستا ها پیوند هایی بین چهار شنبه سوری و خود جشن سوری دیده میشود که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد. تا به حال بر اساس تحقیقات محققین و پژوهشگران هیچ سند تاریخی برای روز دقیق برگزاری جشن سوری در زمان باستان بدست نیامده. آنچه مسلم است این است که ممکن نیست در ایران باستان جشن سوری در یک روز معلوم مثل شب چهار شنبه برگزار میشده ! چرا که تقویم ایران باستان اصلا شماره روز ها به صورت هفته گانه نداشته! یعنی هر روز نام خاص خود را داشته. روز شماری که ما امروزه از آن استفاده میکنیم که بر اساس آن هر ماه به چهار بخش هفت قسمتی که هر بخش یک روز است و در کل به آن هفته میگوییم تقسیم شده ، پس از ورود اعراب به ایران و از روزشمار تازیان برداشت شده

پیش از آن ماه های ایرانی به صورت پنج پنج تقسیم میشده که به هر یک پنجه میگفتند. مثل تقسیمی که در مصر باستان و بابل رایج بوده. تقویم ایران باستان شامل دوازده ماه سی روزه بوده ( سی روز بی کم و کاست و نه سی و یک روز ) و در سال کبیسه پنج روز با الهام از پنج نام گاتاها به سال اضافه میکردند، این پنج روز را در مجموع پنجه، خمسه، پنجه دزدیه، خمسه مسترقه، گاه، اندرگاه، بهیزک و پنجه وه میگفتند

بر این اساس در ایران باستان زمان جشن سوری نمیتوانسته در شب چهارشنبه بوده باشد، چرا که اصلا شنبه و چهار شنبه و آدینه ای برقرار نبوده!

خصوصیات شب چهار شنبه ¤¤

در روزشماری تازیان چهارشنبه روز منحوس و نا مبارکی شمرده می شود ، یکی از دلایلی که به نظر می رسد بعد ها جشن سوری به شب چهارشنبه منتقل شد همین است، یعنی سعی میشده شب چهارشنبه را که نحس و نامبارک بوده را با جشن و سرور بگذرانند و در آن شب و روز دست از خرید و فروش و کسب و کار بکشند چرا که اعتقاد داشتند به دلیل نحسی چهارشنبه هر معامله و کسبی که در آن شب و روز نیز انجام شود نامبارک خواهد بود، جاحظ در تالیف خود به چهار شنبه یا یوم الرباع اشاره میکند و میگوید " و الا ربعاء یوم ضنک و نحس " همچنین منوچهری دامغانی نیز در یکی از اشعار خود به نحسی این روز اشاره کرده و گفته

چهار شنبه که روز بلاست باده بخور
بسا تکین می خور تا به عافیت گذرد

چنان که از نظر گذشت چهار شنبه در تقویم تازی دارای خصوصیات منحوس بوده مثل روز 13 فروردین. شاید به همین جهت بوده که مردم سعی داشتند شب چهارشنبه آخر سال را به جشن و پایکوبی بگذرانند و دست از کسب و کار بکشند تا بدین شکل از نحسی آن در امان باشند و جشن سوری بهترین بهانه برای برگزاری این فراغت بوده ، همانند آنچه مردم در سیزده فروردین انجام میدهند، با این تفاوت که جشن سوری دارای پیشینه بسیار غنی تاریخی و اعتقادی میباشد. پس شاید بعد ها به همین دلیل جشن سوری را به شب چهار شنبه نحس آخر سال انتقال دادند

ارتباط با قیام مختار ¤¤

یکی دیگر از حدس هایی که برای چگونگی انتقال جشن سوری به شب چهارشنبه میتوان زد ارتباط آن با مختار سردار شیعه عرب است که به خون خواهی شهدای کربلا که به ناحق در کربلا توسط لشکر یزید پسر معاویه با شقاوت کشته شده بودند قیام میکند. گفته شده مختار پس از واقعه عاشورا و پس از آنکه از زندان آزاد می شود، به خون خواهی شهدای کربلا بر می خیزد. آنگاه برای انکه مخالف را از موافق تشخیص دهد و بر کفتارها بتازد فرمان داد تا شیعیان راستین آن حضرت بر بام خانه ها آتش بر افروزند، شب آن فرمان مصادف بوده با شب چهارشنبه آخر سال

یکی از حدس ها این است که شاید به این دلیل بوده که از آن پس مردم ایران که دوستدار اهل بیت رسول اکرم اسلام و حضرت سید الشهدا هستند ، آن شب را پاس میدارند و به یاد آن شب چهارشنبه را با جشن سوری همزمان جشن میگیرند، که در آن شب دوستداران واقعی حضرت سید الشهدا شناخته شدند

یک عقیده کهن ایرانی ¤¤

در اعتقاد مردم باستان فروهر ها به مدت ده شبانه روز از جایگاه اصلی و آسمانی خود به شهر و دیار خود فرود آمده و میان بازماندگان زندگی میکنند. تا پیش از روز بیست و پنجم اسفند ماه که در شب آن، یعنی شب بیست و ششم فروهر ها فرود می آیند. در این روزها بازماندگان لباس نو تهیه میکنند و در اتاق ها به ویژه اتاق درگذشتگانشان نقل و نبات و شیرینی و میوه و سبزی و گل و کتاب مقدس و شمع روشن و چوب های خوشبو در سفره مینهند. کدورت ها و نقارها را بر طرف میکنند. به ‌آن امید که چون روان درگذشتگان به میان آنان آمدند شاد و راضی باشند و به بازماندگان دعا و برکت عنایت کنند

در این شبها مردم بر سر بامها برای راهنمایی روان درگذشتگانشان آتش روشن میکردند تا در فروغ و روشنای آن آتش ، روان درگذشتگان در روشنایی وارد خانه بازماندگان شوند ، همچنین رسم بوده که کنار آن آتش که بر پشت بام روشن میکردند خوراک های ویژه ای نیز قرار دهند

دلیل توجه به فروغ و روشن کردن‌ آتش ¤¤

نگویی که اتش پرستان بدند
پرستندگان پاک یزدان بدند
"فردوسی"

فروغ به معنی نور و روشنایی است، بر اساس تعلیمات زرتشت از آتش که یکی از مخلوقات اهورا مزدا میباشد نیز نشات میگیرد. بر خلاف یک تصور نابجا تقدیس آتش نه به دلیل پرستش آن می باشد که در واقع نوعی نشانه و اثر از روشنایی و حقیقت اهورا مزدا میباشد، و نقشی کنایه ای دارد

در زمان ایران باستان و همچنین پیروان امروزی آیین مزدیسنی از آنجا که برای اهورا خالق مطلق گیتی سمت و سویی جغرافیایی و مادی قائل نیستند هر جا که فروغی دیده شود آن را نشانه ای صوری از وجود روشنایی و حقیقت و وجود اهورا مزدا میدانند ، از این روست که در هنگام نماز رو به فروغ نماز میگذارند

در تعلیمات مزدیسنی انگره مینو ( از دو بخش انگره + مینو تشکیل میشود انگره به معنی فشرده و خلل رسانی است و مینو از من می آید که در زبان سنسکریت به معنی دانش است ) سبب بدی و زشتی و پلیدی در تاریکیست و در نقطه مقابل آن سپنتا مینو * ( از دو بخش سنتا + مینو تشکیل شده در اینجا سپنتا به معنای سود رسانی و مینو هم معنی قبل است ) قرار دارد که سبب خیر و خوبی و نیکیست و در روشنایی و فروغ جاودان قرار دارد

همچنین آتش در زمان باستان دارای خاصیت ضد عفونی و در واقع از بین برنده بیماری و بدی بوده که اینها همه به خواست اهورا مزدا بدست انگره مینو تولید میشدند . از این جهت و دلایل دیگر برای تقدیس آتش است که در آیین باستانی ایران آتش تقدیس میشده و اکثر مراسم و جشن ها با حظور آتش بر گزار میشده و میشود. البته دیلی دیگری نیز وجود دارد و آن آتشی است که زرتشت با خود به همراه داشته و بی دود بوده ، بحث در مورد آن آتش از حوصله این نوشت خارج است ، برای مطالعه بیشتر رجوع شود به کتاب فروغ مزدیسنی

سه حدس برای تعیین زمان اصلی جشن سوری در ایران باستان ¤¤


به طور تحقیق میتوان تاریخ برگزاری شب سوری را در ایران باستان از سه مرحله بیرون ندانست یا در شب بیست و ششم از ماه اسفند ، یعنی در نخستین شب از پنجه کوچک (از بیست وششم اسفند تا سی ام می باشد ) یا نخستین شب از ده شب و روز فروردگان ( شاید همان عید نوروز باشد ، این جشن پیش از زرتشت نیز در ایران شرقی رواج داشته هنگام اصلی آن پنج روز کبیسه یا پنجه دزیده یا اندرگاه است) قرار دارد ، یا در اولین شب پنجه بزرگ یا پنجه وه ( پنج روز آخر سال است ) که پنج روز کبیسه است و نخستین شب و روز جشن همسپتمدم و آخرین گهنبار محسوب میشود دانست

و یا در آخرین شب سال قرار داد که جشن اصلی همسپتدم و‌ آخرین گهنبار ( در واقع گهنبار ها شش فصل نا متساوی و شش تقسیم سال به شمار می روند که بر اساس زندگی جوامع دامدار و کشاورز این چنین تقسیم به وجود آمده است ) البته این تقسیم بندی مختص به آیین زرتشتی نیست، چه پیش از زرتشت نیز در ایران و هند چنین گاهنبار هایی وجود داشته که با خواندن سرود ها و ادعیه های ویژه مذهبی و نماز برگزار میشده ) و جشن آفرینش انسان است


گوشه ای از سنن مختلف ایرانی که رو به فراموشی هستند ¤¤

لرک آجیل مشکل گشا ¤¤

یکی از مراسم بسیار مورد توجه شب چهارشنبه سوری، تشریفات فراهم آوردن آجیل مشکل گشا می باشد. این آجیل وجهی تمثیلی دارد. هر کس که مشکل و گرفتاری داشته باشد با تشریفاتی این آجیل را تهیه و به عنوان نذر و فدیه میان دیگران پخش می نماید. بی گمان در شکل اولیه ، این تقدیم و اهدایی بوده جهت فروهر ها که بر سفره مینهادند تا موجب خشنودی شان شود

لرک همان آجیل گهنبار هاست که معمولا از هفت نوع میوه خشک است شامل: پسته ، بادام ، سنجد ، کشمش ، گردو ، برگ هلو ، انجیر و خرمای خشک که در مراسم آفرینگان ها ، گهنبار ها ، جشن خوانی ، جشن نوزادی ، در مراسم سدره و کشتی بندی ( سدره : پیراهن سفید و پنبه ای است که بر تن میکنند ، کشتی : طنابی است که از پشم بافته شده و آن را با ترتیب خاصی به کمر می بندند ، زرتشتیان از این دو در مراسم خاص مثل نماز استفاده میکنند ) و دیگر اعیاد به مدعوین داده می شود

در اعتقادات عامه مردم مسلمان است که شب جمعه آخر سال یا شب چهار شنبه یا آخرین شب سال ، اهل قبور و ارواح مردگان باید زیارت شوند و آنکه در این شب ها بیدار و منتظر و بر بام خانه های خود در آمده تا که بازماندگان به نام آنان نذور و خیرات دهند و هم چنین مرسوم است در چنین شبهایی در گورستان ها بر سر قبر عزیزان شمع یا چراغ بیفروزند . همه این ها و بسیاری دیگر یاد آور مراسم مردم ایران قدیم است که برای فروهران در ده روز پایان سال که ایام فروردگان است انجام می دادند و امروزه کم و بیش نیز زرتشتیان انجام می دهند

رسوم شب چهار شنبه سوری در‌آذربایجان ¤¤

میان بعضی طوایف و ایل ها در آذربایجان ، رسوم دست نخورده تر و سالم تر باقی مانده چنانکه شب چهار شنبه سوری از نوروز مهمتر و مورد توجه تر بوده و با تشریفات فراوان برگزار می شود و رسوم و آدابی که انجام می دهند ، یاد آور جشن فرودگان است. به نظر می رسد که ایام فروردگان شب سوری و چهار شنبه سوری حالیه از نوروز عهد قدیم نیز با توجه و اقبال بیشتری رو به رو بوده : میان مردم ایل خلیکانلو ( ایل حلالی ) در آذربایجان غربی در شب اول اسفند عید خضر نبی معروف است . پیدایش این عید به سبب پایان زمستان است که معتقدند از تلف شدن احشام جلو گیری میگردد

در این شب دوشیزگان و بانوان و جوانان ده به رقص چوبی مشغول و در هر ده یک نفر خود را به طور عجیبی آراسته مانند حاجی فیروز عید نوروز در رقص شرکت میکند ... به عید نوروز چنان اهمیت نمی دهند ، ولی برای چهار شنبه سوری بیش از عید نوروز اهمیت قایلند . در این شب بهترین غذا ها را طبخ و آتش بازی بر پا می شود و تا نیمه شب ادامه دارد

مردم ایل قره پاپاق به عید نوروز خیلی اهمیت می دهند و ماه اسفند را ماه عید گویند. چهار شنبه اول اسفند را دروغگو ، دوم را راستگو ، سوم را سیاه و چهارم را (( اجرا )) گویند . روز چهار شنبه اول جوانان روی بام یا تپه رفته و آتش افروخته نشانه روی و تیر اندازی میکنند. در چهار شنبه سوم کسانی که در عرض سال خانواده یا بستگان آنها فوت نموده با طبق های میوه و شیرینی سر خاک رفته و پس از فاتحه خوانی شیرینی و میوه را به مستمندان میدهند. در روز چهار شنبه سوری ، یعنی چهار شنبه آخر ، اهالی لباس نو می پوشند و با هلهله و شادی به آتش افروزی می پردازند و به دید و باز دید میروند

صبح روز چهار شنبه آخر ، پیش از طلوع آفتاب زن و بچه کنار رودخانه رفته از آب چهار شنبه استفاده نموده و کوزه خود را پر کرده برای سال نو تیمنا نگه می دارند. پیشتر ها و شاید امروزه در ‌آذربایجان و بخصوص ارومیه رسم کجاوه اندازی رایج بوده . شب چهار شنبه سوری بر بام خانه ها می روند و کجاوه ای را که زینت کرده اند و بر آن طاق شال کشیده و آیینه بندی کرده اند با طنابی از بام به سطح خانه فرود می آورند و می گویند : (( بکش که حق مرادت را بدهد )) کسی که در خانه است مکلف است که در آن کجاوه شیرینی و آجیل شور و شیرین و میوه خشک بریزد و پس از آن که چیزی در آن ریختند با طناب آن را بالا می کشند و به خانه دیگر می روند. مخصوصا جوانان تازه داماد که هنوز عروس را به خانه نیاورده اند موظفند چنین کجاوه ای را به بام خانه عروس ببرند و اگر نتوانند از بام بالا روند ، باید پشت در خانه بروند و پنهان شوند که کسی نبیند و و کجاوه را به طریقی به پشت اطاق برسانند تا چیزی دریافت کنند

در تبریز آتش افروزی و گره گشایی از عناصر اصلی چهار شنبه سوری هستند. آجیل چهار شنبه سوری و خشکبار ، از مهمترین عناصر و سنن این جشن در تبریز است . اگر دوست و میهمان واردی در این شب داشته باشند، از رسوم است که خوانچه ای آجیل و خشکبار برای او بفرستند . دیگر ویژه گی های رسوم مردم تبریز آن است که از بام خانه ها به سر عابران آب می پاشند. این سنت از آداب کهن ایرانی است و در زمان ساسانیان معمول بوده است که در جشن نوروز به یکدیگر آب می پاشیدند و هنوز در میان ارمنی ها و زرتشتی ها چنین رسمی باقی است

در میدان ارک تبریز هم توپی بود چون توپ مروارید تهران و شیراز که زنان و دختران برای حاجت خواهی بدان متوسل می شدند . در شب چهار شنبه سوری ، تیر اندازی در تبریز از رسوم بسیار متداول بود

رسوم شب چهار شنبه سوری در تهران و اطراف آن ¤¤

این رسم در روستا های نزدیک تهران معمول بوده و شاید هنوز نیز اجرا شود ، بدین شکل که جوانان به ویژه پسر های جوانی که نامزد دارند از روی بام خانه دختر، شال های خود را فرو می اندازند و صاحب خانه شیرینی و گاه پیراهن و غیره ..... در آن میپیچد و گره میزند. کسانی که شال یا کجاوه می اندازند همیشه نا مرئی هستند و نبایستی شناخته شوند

در میدان ارگ تهران توپ کهن سالی بود که مدت صد سال بر فراز صفه ای ( جای سایه دار غرفه مانند ) جا گرفته بود و چون پیران زمین گیر از جای خود نمی جنبید. شب های چهار شنبه سوری زنان و دخترانی که حاجتی داشتند مخصوصا آن دخترانی که در آرزوی شوهر بودند از آن توپ بالا می رفتند و بر فراز آن دمی می نشستند و از زیر آن می گذشتند و در بر آورده شدن آرزوی خود شک نداشتند و بچه های شیر خوار را که به اصطلاح نحسی می کردند یا ریسه می رفتند از زیر توپ مروارید و سر در نقار خانه میگذراندند . این توپ را توپ مروارید می نامیدند و افسانه های گونا گون درباره آن می گفتند

مردم تهران در چندین سال پیش که از سر در نقار خانه بالا می رفتند ، کوزه ای آب ندیده با خود بالا می بردند و از آنجا به زیمن می افکندند و می شکستند و کسانی که بدان جا دسترسی نداشتند ، از بام خویش کوزه را به زمین می افکندند. این کار در بسیاری از شهر های ایران هنوز معمول است و در سده های سوم و چهار هجری ، در بغداد نیز رایج بود. عقیده بر آن است که بلا ها و قضا های بد را در کوزه متراکم کرده اند و چون بشکنند آن قضا و بلا دفع شود .

امسال سال 7029 آریایی میترایی است

امسال سال 7029 آریایی میترایی است و قدمت نوروز که همپای این تمدن پیش آمده است. می خواهم در این نوشته برایتان از هفت سین و خاستگاه و فلسفه آن بنویسم. این که هفت سین ریشه در کدام ادوار تاریخی ما دارد و اصولا" چگونه هفت سین نام گرفته است؟

چرا هفت سین؟ ¤¤

در روزگار ساسانیان قابهای منقوش ، زیبا و گرانبهایی از جنس کائولین به ایران آورده می شد که بعدها به نام کشوری که از آن می آمد چینی نامیده شد و در تغییر گویش به صورت "سینی" و نیز در حالت معرب به صورت "صینی" رواج پیدا کرد. چینی یا سینی یعنی منسوب به چین یا سین و نام سین یا چین که در واقع نام سلسه پادشاهی چین است. در ایران برای تمایز بین ظرفهای مختلفی که از چین آورده می شد آن که از جنس فلز بود را سین یا سینی و آن که از جنس کائولین بود را چینی می نامیدند. برای چیدن خوان نوروزی در این دوران از همین ظروف منقش بهره می گرفتند که نوع مرغی آن هنوز در ایران مرسوم است و این ظرفها را پر از نقل و قند و شیرینی می کردند و به عدد هفت امشاسپند که عبارتند از اردیبهشت ، خرداد ، امرداد، شهریور ، بهمن و اسپندارمذ و خود اهورمزدا بر سر خوانهای نوروزی می گذاشتند و از این رو خوان نوروزی به نام هفت سینی نام گرفت که بعدها با حذف "ی" نسبت همان هفت سین امروزین شد

اصولا" هفت در فرهنگ و ادبیات ایران عدد مقدسی است و کاربرد آن در هفت خوان رستم ، هفت طبقه آسمان ، هفت مرحله عشق ، هفت اختر ، هفت اقلیم ، و... مشهود است و در ادبیات هم آثار زیادی با هفت آغاز شده همچون هفت اورنگ و یا هفت گنج

نمادها ¤¤

آنچه بر سر خوان نوروزی گذارده می شود به غیر از هفت سین آینه و شمعدان و طبعا" شمع های فروزان ، نان ، شراب ، نارنج غوطه ور در آب ، شیرینی ، سکه ، سبزی خوردن ، تخم مرغ رنگ کرده ، ماهی قرمز ، اسفند، و گلدان سمبل است. ابتدا بپردازیم به هفت سین که گفته اند شش نشانه است از برتری اهورامزدا بر اهریمن

سیب : نماد زایندگی و عشق است

سنجد : سنجد میوه درخت کنار است که وقتی بارور می شود و عطر آن در فضا می پیچد تحریک کننده قوای احساسی انسان است و معتقدند که موجب عشق انسانها به یکدیگر می شود . به همین دلیل سنجد هم سمبل عشق است

سرکه : نماد صبر و شکیبایی است

سیر : نماد تندرستی است پایین تر درباره این مورد توضیح بیشتر خواهم داد

سبزه : نماد باروری و نوزایی است

سماق: درباره سماق گفته شده به رنگ خورشید در حال طلوع است و مظهر طلوع و آغاز دوباره است

سمنو: درباره سمنو نقل قولهای مختلفی هست ولی فعلا" اجازه دهید بیشتر مطالعه کنم

سمبل : آب سمبل روشنى دل مى‌باشد که مظهر ایزد بانوى نیرومند آب‌ها اناهیتاى بزرگ مى‌باشد که مقامى بسیار والا در ایزدان ایران باستان دارد. اناهیتا ایزدبانوى عشق، بارورى، آب، برکت‌بخشى و پیروزگرى است

آینه : آینه نمادی از به خویشتن نگریستن و به درون نظاره کردن است . دقیقا" آن چیزی که در لحظه سال نو توصیه شده و در آن لحظه بی همتا که گذشته و آینده به هم پیوند می خورد باید نظری کرد به خویشتن خویش

ماهی : نماد زایش‏، تازگى ، شادابى و تکاپو است

شمع : مظهر فروغ و روشنایی است

سکه : نشان ثروت و دارندگى است

اسپند : به معناى مقدس‏ و نماد دورکننده‌ى چشم بد است.

شکر و شیرینى : براى شیرین‌کامى همیشگى افراد خانواده است

نارنج : نارنج شناور در میان آب نماد زمین بر روى آب است. در اسطوره‌ى آفرینش‏ آمده است که پروردگار آب را آفرید و ‏ سپس‏ عرش‏ خود را بر آن بنا نهاد

تخم‌مرغ : نماد آفرینش‏، نطفه و بارورى است

نان : نشان برکت و رونق روزی است

درباره سفره هفت سین همچنین گفته شده است که سینها نمادی از صداقت ، عدالت و انصاف ، رفتار و کردار و گفتار نیک ، کامیابی و کامیاری ، پرهیزکاری و تقوا ، ادبیت و بخشش هستند

نگاه کن که چگونه طبیعت ناب در این سفره نوروزی خلاصه شده است و آنچه در طبیعت از زیبایی ها وجود دارد مظهری در سفره هفت سین دارد . سفره هفت سین مملو از آرمانها و آرزوهای یک ملت برای بهروزی و سعادتمندی است و در واقع نه تنها یک ملت بلکه در معنای عام بشریت . چرا که اینها مفاهیمی محلی نیستند و به گذشته و حال و آینده انسان و رستگاری ابدی او وابسته اند

سفره نوروزی و سلامتی ¤¤

در طول تاریخ بشر، اقوام مختلفی ظهور و با خلق شیوه های گوناگون زندگی از خود، آداب و رسوم و سنتی را به میراث گذارده اند که بررسی، یادآوری، شناخت مفاهیم و تبلیغ و ترویج جوانب مثبت آن ضمن حفظ هویت ملی مایه مباهات، سرافرازی، خودباوری و بالاخره پایداری قومی در مقابل فرهنگ بیگانه می شود

سنن و فرهنگ ایرانیان از ریشه و قدمت خاصی برخوردار و تامل برانگیز است. یکی از این سنن، پیام نیاکان ما در زمینه هفت سین است. ایرانیان در روند تدریجی و تکاملی صدها سال از زندگی پرنشیب و فراز و پربار خویش در اول بهار که آغاز سال نو و شکوفایی مجدد طبیعت در این منطقه از کره زمین است، همواره با حفظ آیین شکوهمند و غرورآفرین نوروز با چیدن هفت خوراکی که به زبان شیرین و غنی پارسی با حرف «سین» شروع می شود، در سفره هفت سین، پیام تغذیه ای سالم زیستن را سینه به سینه به نسل معاصر رسانده اند

اگر به ارزش های غذایی حیات بخش، اعجاز آور و حیرت انگیز خوراکی های تشکیل دهنده سفره هفت سین شامل: سیر، سنجد، سماق، سرکه، سیب، سبزی و سمنو که تاکنون مطالب زیادی در مورد علل یا خواص آن نگاشته شده به شرح مختصر زیر توجه و دقت شود، آن وقت درمی یابیم که در بطن تک تک خوراکی های تشکیل دهنده هفت سین، پیام با ارزش و گرانبهایی برای حفظ سلامتی نهفته است.

مصرف سیر علاوه بر میکروب زدایی و سایر خواص متعدد، در جهت کاهش کلسترول، جلوگیری از تصلب شرائین، متعادل نگهداشتن فشار خون و حفظ سلامت بدن منجمله قلب و عروق در سراسر دنیا توصیه می شود

مصرف سنجد در طب تغذیه علاوه بر خواص مختلف جهت درمان آرتروز توصیه می شود

مصرف سماق همراه کباب علاوه بر خواص متعدد، جهت کاهش مضرات اوره گوشت توصیه می شود

مصرف انواع سرکه منجمله سرکه انگور قرمز(که حاوی لایکوپن است) یا سرکه سیب باخواص اعجاز آور مختلف شامل: پایین آورندگی مضرات چربی مصرف شده در بدن، باز نگهدارندگی عروق و خاصیت ضدسرطانی آن به هر شکل ممکن بالاخص در ترشی ها و سالاد توصیه می شود

کلیه فرهیختگان امور تغذیه در سراسر جهان مصرف یک سیب در روز را نه تنها برای دفع سم، تقویت دستگاه گوارشی، تامین ویتامین ها و املاح لازم جهت حفظ سلامتی و شادابی توصیه می کنند، بلکه آن را موجب بی نیازی به پزشک می پندارند

مصرف مداوم انواع سبزی تازه جهت تامین فیبر، ویتامین ها و آنتی اکسیدان های لازم به دلیل خاصیت ضد سرطانی و ضد بیماری قلبی آن مورد توصیه کلیه متخصصان تغذیه است.

تهیه سمنو با آرد جوانه گندم که سرشار از ویتامین ای (به عنوان آنتی اکسیدان قوی و بی اثر کننده رادیکال های آزاد در بدن) و انواع ویتامین های ب است و مصرف آن ضمن تامین کالری برای حفظ جوانی، سلامتی، ضدپیری و افسردگی همواره توصیه می شود

سفره هفت سین در میان ما ایرانیان که نمادی از خوشبختی، شادی، خرمی ، وفور نعمت و سلامتی است در گذر زمان تغییر یافته و به تدریج مظاهر بیشتری از حیات را در خود گنجانده است  .

حاجی فیروز نماد کدام اسطوره است ؟

همه ما در هفته پیش از نوروز، حاجی فیروز را با آن صورت سیاه و لباس های قرمز در حالیکه دایره می زند و همان ترجیع بند قدیمی و همیشگی را می خواند: ارباب خودم سلام و علیکم، ارباب خودم بزبزقندی، ارباب خودم چرا نمی خندی و ... دیده ایم. همه می دانیم حاجی فیروز طلایه دار عید نوروز است، اما اکثر ما از داستان شکل گیری این اسطوره بی خبریم

خانم دکتر کتایون مزداپور استاد زبان های باستانی و اسطوره شناس در مصاحبه ای گفته است زنده یاد دکتر مهرداد بهار، سالها پیش حدس زده بود سیاهی صورت حاجی فیروز به دلیل بازگشت او از سرزمین مردگان است و اخیرا" خانم شیدا جلیلوند که روی لوح اکدی فرود ایشتر به زمین کار می کرد، به نکته تازه ای پی برد که حدس دکتر بهار و ارتباط داستان بنیادین ازدواج مقدس با نوروز و حاجی فیروز را تایید می کند

دکتر مزداپور می گوید: نوروز جشنی مربوط به پیش از آمدن آریایی ها به این سرزمین است لااقل از دو سه هزار قبل این جشن در ایران برگزار می شده و به احتمال زیاد با آیین ازدواج مقدس مرتبط است. تصور می شده که الهه بزرگ، یعنی الهه مادر، شاه را برای شاهی انتخاب و با او ازدواج می کند

دکتر صنعتی زاده این الهه را "ننه" یا "ننه خاتون" نام داده، معادل سومری آن "نانای" و معادل بابلی و ایرانی آن "ایشتر" و " آناهیتا" است. تا آنجا که می دانیم این الهه خدای جنگ، آفرینندگی و باروری است

سپس دکتر مزداپور داستان این ازدواج نمادین و اسطوره ای را که بنیادی ترین نماد نوروز است چنین شرح داد: اینانا یا ایشتر که در بین النهرین است عاشق"دوموزی" یا "تموز" می شود ( نام دوموزی در کتاب مقدس تموز است) و او را برای ازدواج انتخاب می کند

تموز یا دوموزی در این داستان نماد شاه است. الهه یک روز هوس می کند که به زیرزمین برود. علت این تصمیم را نمی دانیم. شاید خودش الهه زیرزمین هم هست. خواهری دارد که شاید خود او باشد که در زیرزمین زندگی می کند

اینانا تمام زیورآلاتش را به همراه می برد. او باید از هفت دروازه رد شود تا به زیرزمین برسد. خواهری که فرمانروای زیرزمین است، بسیار حسود است و به نگهبان ها دستور می دهد در در هر دروازه مقداری از جواهرات الهه را بگیرند. در آخرین طبقه نگهبان ها حتی گوشت تن الهه را هم می گیرند و فقط استخوان هایش باقی می ماند. از آن طرف روی تمام زمین باروری متوقف می شود. نه درختی سبز می شود، نه گیاهی هست و نه زندگی و هیچکس نیست که برای معبد خدایان هدیه بدهد و آنها که به تنگ آمده اند جلسه می کنند و وزیر الهه را برای چاره جویی دعوت می کنند

الهه که پیش از سفر از اتفاق های ناگوار آن اطلاع داشته، قبلا به او وصیت کرده بود که چه باید بکند. به پیشنهاد وزیر خدایان موافقت می کنند یک نفر به جای الهه به زیرزمین برود تا او بتواند به زمین بازگردد و باروری دوباره آغاز شود. در روی زمین فقط یک نفر برای نبود الهه عزاداری نمی کرد و از نبود او رنج نمی کشید، و او دوموزی شوهر الهه بود. به همین دلیل خدایان مقرر می کنند. نیمی از سال را او و نیمه دیگر را خواهرش که "گشتی نه نه" نام دارد، به زیرزمین بروند تا الهه به روی زمین بازگردد

دوموزی را با لباس قرمز در حالی که دایره، دنبک، ساز و نی لبک دستش می دهند، به زیرزمین می فرستند. شادمانی های نوروز و حاجی فیروز برای بازگشت دوموزی از زیرزمین و آغاز دوباره باروری در روی زمین است

به گفته دکتر مزداپور با کشف این لوح اکدی و ترجمه متن آن حدس مرحوم بهار تایید گردید و اسطوره حاجی فیروز رازگشایی شد .

سیـــــــزده بدر                            

چرا سال 12 ماه دارد و چرا جشن نوروز 12 روز است؟ چرا روز سیزدهم مردم به کوه و در و دشت پناه می برند و آن همه شادمانی می کنند؟

انسان باستانی گمان می برد که عمر جهان 12 هزار سال است و در پایان دوازده هزار سال، عمر جهان به پایان خواهد آمد و جهان هستی نابود خواهد شد.

بهرام فره وشی استاد فقید دانشگاه تهران که در باره ایران باستان مطالعات ارزشمندی دارد، نوشته است که در اساطیر ایرانی عمر جهان 12 هزار سال است و عدد دوازده از بروج دوازده گانه گرفته شده است و پس از این دوازده هزار سال دوره جهان بسته می شود و انسان هایی که در جهان هستی، وظیفه آنها جنگ در برابر اهریمن است، پس از این دوازده هزار سال، بر اهریمن پیروزی نهایی می یابند و با ظهور سوشیانت ( سوشیانت نقش امام زمان را در دین زرتشتی دارد ) آخرین نیروی اهریمن از میان می رود و جنگ اورمزد بر ضد اهریمن با پیروزی پایان می یابد

مهرداد بهار، متخصص فقید اساطیر و آئین های ایران باستان نیز ضمن نقل افسانه ای به همین مضمون یادآور می شود که توجیه اساطیری سال دوازده ماهه بر اساس عمر دوازده هزارساله هستی، بهترین توجیهی به نظر می رسید که در چارچوب اعتقادات کهن می گنجید

به نوشته او جشن های دوازده روزه آغاز سال نیز با این سال دوازده ماهه و دوره دوازده هزار ساله عمر جهان مربوط است. انسان آنچه را در این دوازده روز پیش می آمد، سرنوشت سال خود می انگاشت. از پیش از نوروز انواع دانه ها را می کاشتند و هردانه ای که در طی این دوازده روز بهتر رشد می کرد، آن دانه را برای کاشت آن سال به کار می بردند و گمان داشتند اگر روزهای نوروزی به اندوه بگذرد، همه سال به اندوه خواهد گذشت

به این ترتیب همانگونه که پس از دوازده هزار سال، جهان به پایان می آمد و آشفتگی نخستین باز می گشت، دوازده روز جشن نوروز نیز، یک روز آشفتگی در پی داشت و آن روز، روز سیزده نوروز بود

بهار می گوید، نحسی سیزدهم عید نشان فروریختن واپسین جهان و نظام آن بود

اما بسیاری از محققان اساسا به نحسی سیزده عقیده ندارند و می گویند که چنین چیزی در ایران باستان وجود نداشته و عدد 13 مانند همه روزهای دیگر میمون و مبارک بوده و نام روز سیزدهم هر ماه « تیر » نام داشته و در 13 تیر ماه که نام ماه و روز برابر می شده، جشن « تیرگان » برپا می شده است که جشنی بزرگ مانند مهرگان بوده است

دنباله این جشن هنوز در پاره ای مناطق ایران از جمله مازندران وجود دارد و به « تیر ماه سیزده شو » ( شب سیزدهم تیرماه ) شهرت دارد.

سیزدهم فروردین که بر اساس نام گذاری روزها در ایران قدیم به روز « تیر » موسوم بود، به ایزد باران تعلق داشت. در آئین مزد یسنا و در باور مردم پیش از زرتشت، این ایزد همواره با دیو خشکسالی در مبارزه است. اگر پیروز شود باران می بارد و چشمه ها می جوشد و رود ها جاری می شود، وگرنه، خشکسالی حاکم خواهد شد

بنا به نوشته کورش نیکنام در « آئین ها و مراسم سنتی زرتشتیان »، در ایران باستان پس از برگزاری مراسم نوروزی و هنگامی که سبزه از زمین می رویید و گندم و حبوبات سبز می شد، در روز سیزدهم که به ایزد باران تعلق داشت، مردم به دشت و صحرا و کنار جویبار ها می رفتند و به شادی و پایکوبی می پرداختند و آرزوی بارش باران می کردند

بعضی از محققان از جمله دکتر روح الامینی شباهتی بین سیزده به در و عید پاک می بینند و علاوه بر همزمانی، مانندگی دو مراسم را دلیل هم ریشه بودن این دو آئین می دانند

هرآینه روز سیزدهم نوروز، چه نماد پایان عمر 12 هزار ساله جهان باشد و چه نباشد، امروزه بیشتر نشان پایان جشن های 12 روزه نوروزی است تا کار و زندگی به روال معمول از سر گرفته شود و یک سال دیگر در تلاش معاش و بهبود زندگی بگذرد و این دوره همچنان با چرخ روزگار تکرار گردد. تکراری که مانند همه تکرار های طبیعی و کیهانی چون طلوع و غروب خورشید با شکوه و نامکرر جلوه می کند .

چرا در سیزده بدر سبزه گره میزنیم

معروف‌ترین رسم سیزده به‌در پس از به آب سپردن سبزه‌ها، گره زدن دو سبزه به همدیگر است. این دو سبزه را تمثیلی از پیوند یک زن و مرد جوان می‌دانند. به همین دلیل مادربزرگ‌ها جوان‌ها و بخصوص دختران جوان را به گره زدن سبزه‌ها تشویق می‌کنند

دکتر نیک‌نام درباره ی سابقه ی رسم گره زدن در روز سیزده به‌در می‌گوید: برخی از آداب نوروز به آیین زرتشتی بازنمی‌گردد بلکه مربوط به باورهای مردمان آریایی است که پیش از زرتشت در سرزمین ایران زندگی می‌کردند. طبق یکی از این باورها، بارندگی به فرشته‌ای به نام تشتر مربوط است که در آسمان‌ها به صورت اسب سپیدی در حال حرکت است و هرگاه با دیوی به نام اپوش بجنگد و برنده شود، سالی پر از سبزی و خرمی و باران در پیش است. به همین دلیل ایرانیان روز سیزدهم فروردین کنار سبزه‌ها و جویبارها می‌روند و به‌ویژه زنان که نماینده ی آناهیتا یعنی ایزد آب هستند با نوازش سبزه‌ها و گره زدن آنها حمایت خود را از فرشته ی باران نشان می‌دهند

امّا دکتر وکیلیان می گوید: در گذشته جامعه ی ما جامعه ی بسته‌ای بوده است. زن همیشه در خانه بوده و منتظر بوده تا به خواستگاری اش بروند. امروزه تغییراتی بوجود آمده اما در گذشته دختران نمی‌توانستند همسرشان را خودشان انتخاب کند. بنابراین مهم‌ترین آمال و آرزوهای هر دختری در گذشته این بود که همسر خوبی داشته باشد یا زودتر به خانه ی بخت برود. درباره ی دخترها این حرف وجود داشت که: دختر که رسید به بیست، باید نشست و به حالش گریست. اینها جزء فرهنگ ما بوده است. دختر در شانزده، هفده سالگی باید به خانه ی بخت می رفت وگرنه مایه ی ننگ به حساب می‌آمد. اینها واقعیاتی بود که وجود داشت. به همین دلیل دخترها به امامزاده می‌رفتند، سبزه گره می‌زدند و سفره‌های نذری پهن می‌کردند تا شاید نیروهای غیبی کمک کنند و شوهری برایشان پیدا شود زیرا دختری که ازدواج نمی‌کرد جایگاهی در جامعه نداشت

روز سیزدهم فروردین مانند شب آخرین چهارشنبه سال اهمیت ویژه‌ای دارد. اگر با چهارشنبه‌سوری به استقبال نوروز می‌رویم، با سیزده به‌در نوروزمان را بدرقه می‌کنیم. نوروز که مراسمش محفلی خانوادگی دارد، با دو حرکت اجتماعی و عمومی از خانه‌ها به خارج راه می‌یابد، با دو آیین سنتی که نشان از همبستگی جمعی دارند .

ساعت تحویل سال کشورهای مختلف

تهران ¤¤
دوشنبه ٢٩ اسفند ١٣٨٤
ساعت ٢١ و ٥٥ دقیقه و ٣٥ ثانیه


واشنگتن - نیویورک ¤¤
دوشنبه ٢٠ مارس ٢٠٠٦
ساعت ١٣ و ٢٥ دقیقه و ٣٥ ثانیه


دهلی نو ¤¤
دوشنبه ٢٠ مارس ٢٠٠٦
ساعت ٢٣ و ٥٥ دقیقه و ٣٥ ثانیه


بانکوک ¤¤
سه شنبه ٢١ مارس ٢٠٠٦
ساعت ١ و ٢٥ دقیقه و ٣٥ ثانیه


پکن ¤¤
سه شنبه ٢١ مارس ٢٠٠٦
ساعت ٢ و ٢٥ دقیقه و ٣٥ ثانیه


توکیو ¤¤
سه شنبه ٢١ مارس ٢٠٠٦
ساعت ٣ و ٢٥ دقیقه و ٣٥ ثانیه


سیدنی ¤¤
سه شنبه ٢١ مارس ٢٠٠٦
ساعت ٥ و ٢٥ دقیقه و ٣٥ ثانیه


لس آنجلس ¤¤
دوشنبه ٢٠ مارس ٢٠٠٦
ساعت ١٠ و ٢٥ دقیقه و ٣٥ ثانیه


شیکاگو ¤¤
دوشنبه ٢٠ مارس ٢٠٠٦
ساعت ١٢ و ٢٥ دقیقه و ٣٥ ثانیه


لندن ¤¤
دوشنبه ٢٠ مارس ٢٠٠٦
ساعت ١٨ و ٢٥ دقیقه و ٣٥ ثانیه


استکهلم ¤¤
دوشنبه ٢٠ مارس ٢٠٠٦
ساعت ١٩ و ٢٥ دقیقه و ٣٥ ثانیه


اروپای غربی ¤¤
دوشنبه ٢٠ مارس ٢٠٠٦
ساعت ١٩ و ٢٥ دقیقه و ٣٥ ثانیه


مسکو ¤¤
دوشنبه ٢٠ مارس ٢٠٠٦
ساعت ٢١ و ٢٥ دقیقه و ٣٥ ثانیه


       بهارانه ها تقدیم به شما بهار اندیشان 

                                                              بدرود ........... یوکابد ..........ببخشید که طولانی شد تازه خیلی خلاصه نوشتم




 

نامه عمر به یزدگرد سوم ساسانی و پاسخ یزدگرد به آن

سلام دوستان عزیزم امروز مطلبی رو خوندم که ترجیح دادم شما هم اون رو بخونید وقضاوت کنید :

یک سند تاریخی- 

ایران ما - آنچه برای آگاهی هم وطنان ارجمند ایرانی در ذیل می آید متن ترجمه نامه عمر خلیفه دوم به یزدگرد سوم ساسانی و پاسخ یزدگرد به عمر می باشد. نسخه اصلی این نامه ها در موزه لندن نگهداری می شود. زمان نگاشته شدن این نامه ها مربوط می شود به پس از جنگ قادسیه و پیش از جنگ نهاوند که حدوداً چهار ماه به طول انجامید .

از عمر بن الخطاب خلیفه مسلمین به یزدگرد سوم شاهنشاه پارس

یزدگرد، من آینده روشنی برای تو و ملت تو نمی بینم مگر اینکه پیشنهاد مرا بپذیری و با من بیعت کنی. تو سابقا بر نصف جهان حکم می راندی ولی اکنون که سپاهیان تو در خطوط مقدم شکست خورده اند و ملت تو در حال فروپاشی است. من به تو راهی را پیشنهاد می کنم تا جانت را نجات دهی.

شروع کن به پرستش خدای واحد، به یکتا پرستی، به عبادت خدای یکتا که همه چیزرا او آفریده. ما برای تو و برای تمام جهان پیام او را آورده ایم، او که خدای راستین است.

از پرستش آتش دست بردار و به ملت خود فرمان بده که آنها نیز از پرستش آتش که خطاست دست بکشند، بما بپیوند الله اکبر را پرستش کن که خدای راستین است و خالق جهان.

الله را عبادت کن و اسلام را بعنوان راه رستگاری بپذیر. به راه کفر آمیز خود پایان بده و اسلام بیاور و الله اکبر را منجی خود بدان.

با این کار زندگی خودت را نجات بده و صلح را برای پارسیان بدست آر. اگر بهترین انتخاب را می خواهی برای عجم ها ( لقبی که عربها به پارسیان می دادند بعمنی کودن و لال) انجام دهی با من بیعت کن.

الله اکبر
خلیفه مسلمین
عمربن الخطاب

از شاه شاهان، شاه پارس، شاه سرزمینهای پرشمار، شاه آریایی ها و غیر آریایی ها، شاه پارسیان و نژادهای دیگر از جمله عربها، شاه فرمانروایی پارس، یزدگرد سوم ساسانی به عمربن الخطاب خلیفه تازیان ( لقبی که پارسیان به عربها می دهند به معنی سگ شکاری )

به نام اهورا مزدا آفریننده زندگی و خرد

تو در نامه ات نوشته ای می خواهی ما را به راه راست هدایت کنی، به راه خدای راستینت، الله اکبر، بدون اینکه هیچگونه آگاهی داشته باشی که ما که هستیم و چه را می پرستیم.

این بسیار شگفت انگیز است که تو لقب فرمانروای عربها را برای خودت غصب کرده ای آگاهی و دانش تو نسبت به امور دنیا به همان اندازه عربهای پست و مزخرف گو و سرگردان در بیابانهای عربستان و انسانهای عقب مانده بیابان گرد است.

مردک، تو به من پیشنهاد می کنی که خداوند یکتا را بپرستم در حالیکه نمی دانی هزاران سال است که ایرانیان خداوند یکتا را می پرستند و روزی پنج بار به درگاه او نماز می خوانند. هزاران سال است که در ایران، سرزمین فرهنگ و هنر این رویه زندگی روزمره ماست.

زمانیکه ما داشتیم مهربانی و کردار نیک را در جهان می پروراندیم و پرچم پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک را در دستهایمان به اهتزاز درمی آوردیم تو و پدران تو داشتند سوسمار میخوردند و دخترانتان را زنده بگور می کردید.

شما تازیان که دم از الله می زنید برای آفریده های خدا هیچ ارزشی قائل نیستید ، شما فرزندان خدا را گردن می زنید، اسرای جنگی را می کشید، به زنها تجاوز می کنید، دختران خود را زنده به گور می کنید، به کاروانها شبیخون می زنید، دسته دسته مردم را می کشید، زنان مردم را میدزدید و اموال آنها را سرقت می کنید. قلب شما از سنگ ساخته شده است. ما تمام این اعمال شیطانی را که شما انجام می دهید محکوم می کنیم. حال با اینهمه اعمال قبیح که انجام می دهید چگونه می خواهید به ما درس خداشناسی بدهید؟

تو بمن می گویی از پرستش آتش دست بردارم، ما ایرانیان عشق به خالق و قدرت خلقت او را در نور خورشید و گرمی آتش می بینیم. نور و گرمای خورشید و آتش ما را قادر می سازد که نور حقیقت را ببینیم و قلبهایمان برای نزدیکی به خالق و به همنوع گرم شود. این بما کمک می کند تا با همدیگر مهربانتر باشیم و این نور اهورایی را در اعماق قلبمان روشن می سازد.

خدای ما اهورا مزداست و این بسیار شگفت انگیز است که شما تازه او را کشف کرده اید و نام الله را بر روی آن گذارده اید. اما ما و شما در یک سطح و مرتبه نیستیم، ما به همنوع کمک می کنیم ، ما عشق را در میان آدمیان قسمت می کنیم، ما پندار نیک را در بین انسانها ترویج می کنیم، ما هزاران سال است که فرهنگ پیش رفته خود را با احترام به فرهنگ های دیگر بر روی زمین می گسترانیم ، در حالیکه شما به نام الله به سرزمینهای دیگر حمله می کنید، مردم را دسته دسته قتل عام می کنید، قحطی به ارمغان می آورید و ترس و تهی دستی به راه می اندازید، شما اعمال شیطانی را به نام الله انجام می دهید. چه کسی مسئول اینهمه فاجعه است؟

آیا الله به شما دستور داده قتل کنید، غارت کنید و ویران کنید؟

یا اینکه پیروان الله به نام او این کارها را انجام می دهند؟ و یا هردو؟

شما می خواهید عشق به خدا را با نظامی گری و قدرت شمشیر هایتان به مردم یاد بدهید. شما بیابان گردهای وحشی می خواهید به ملت متمدنی مثل ما درس خداشناسی بدهید. ما هزاران سال فرهنگ و تمدن در پشت سر خود داریم، تو بجز نظامی گری، وحشی گری، قتل و جنایت چه چیزی را به ارتش عربها یاد داده ای؟ چه دانش و علمی را به مسلمانان یاد داده ای که حالا اصرار داری به غیر مسلمانان نیز یاد بدهی؟ چه دانش و فرهنگی را از الله ات آموخته ای که اکنون می خواهی به زور به دیگران هم بیاموزی؟

افسوس و ای افسوس ... که ارتش پارسیان ما از ارتش شما شکست خورد و حالا مردم ما مجبورند همان خدای خودشان را این بار با نام الله پرستش کنند و همان پنج بار نماز را بخوانند ولی اینکار با زور شمشیر باید عربی نماز بخوانند چون گویا الله شما فقط عربی می فهمد.

من پیشنهاد می کنم که تو و همدستانت به همان بیابانهایی که سابقا عادت داشتید در آن زندگی کنید برگردید. آنها را برگردان به همان جایی که عادت داشتید جلوی آفتاب از گرما بسوزند، به همان زندگی قبیله ای ، به همان سوسمار خوردن ها و شیر شتر نوشیدنها.

من تو را نهی نمی کنم از اینکه این دسته های دزد را ( ارتش تازیان) در سرزمین آباد ما رها کنی ، در شهر های متمدن ما و در میان ملت پاکیزه ما.

این چهار پایان سنگدل را آزاد مگذار تا مردم ما را قتل عام کنند، زنان و فرزندان ما را بربایند، به زنهای ما تجاوز کنند و دخترانمان را به کنیزی به مکه بفرستند. نگذار این جنایات را به نام الله انجام دهند، به این کارهای جنایتکارانه پایان بده.

آریایها بخشنده، خونگرم و مهمان نوازند، انسانهای پاک به هر کجا که بروند تخم دوستی، عشق ، آگاهی و حقیقت را خواهند کاشت بنابراین آنها تو و مردم تو را بخاطر این کارهای جنایتکارانه مجازات نخواهند کرد.

من از تو می خواهم که با الله اکبرت در همان بیابانهای عربستان بمانی و به شهرهای آباد و متمدن ما نزدیک نشوی ، بخاطر عقاید ترسناکت و بخاطر خوی وحشی گریت.

شما چی فکر می کنید دوستان من ؟

خدانگهدار تا بزودی